کلیپ گنجشک کوچولو
یه روز سرد زمستون، روی برفها تو خیابون
از درخت افتاده بودش یدونه گنجشک نالون
زار و زار گریه میکرد و جیک و جیک صدا میداد
این مامان و بابا گفتند: بیچاره کمک میخواد
وقتی که بهش رسیدیم حیف که زخمی شده بودش
انگاری از روی شاخه با یه باد افتاده بودش
بابایی یواش و آروم اونو از رو برفها برداشت
برفا رو از روش تکون داد، میون دستاش نگه داشت
گنجشک ناز و کوچولو اشکهاتو پاک کن
زخماتو ما خوب میکنیم اخماتو وا کن
لب پنجره تو خونه، آب و دونش رو گذاشتیم
روی زخمهای دو بالش دارو و دوا میذاشتیم
حالِ گنجشک کوچولو خوب و خوبتر میشد هر روز
جیک و جیک فقط میخندید، آخه بهتر میشد هر روز
وقتی حالش خوب خوب شد، میتونست وا بشه بالش
یه روز سبز بهاری پَر زد و رفت پیش دوستاش
مامانی بهم میگفتش: ناراحت نباش عزیزم
واسه اون که خوبه حالش نباید که اشک بریزم
گنجشک ناز و کوچولو چشماتو وا کن
خوب شده حال تو دیگه، بالهاتو وا کن