کلیپ بابا بزرگ
بابا بزرگ خوبم برام کــتاب خریده
میخواد برام بخونه اما سواد نداره
شاید پدربزرگم پـیره حواس نداره
اومدنی یادش رفت عینکشو بیاره
میرم پیش مامانم که اون برام بخونه
انگار سرش شــلوغه فکر نکنم بتونه
مامان تو آشـــپزخونه مشــــغول کار خونست
داره ناهار میپزه آخ جون خورش قیمه است
شــاید بابام بتـونه کــــــتابا رو بخـــونه
چونکه بابای خوبم خیلی چیزا میدونه
بهــش گفـتم پدر جون چه خــوب و مهـربونی
یه خواهش از تو داشتم، برام کتاب میخونی؟
اونـــم با مهــربونی کــــتابارو بــــرام خــوند
چیزهای خوبی خوندش، لطف بابام یادم موند