او از بچگی کنجکاو بود. وقتی بزرگ شد برای پیدا کردن جواب سؤالهایش به حوزۀ علمیه رفت و با خواندن کتابهای زیاد سعی میکرد جوابها را پیدا کند؛ اما سؤالهای سختتری برایش پیش میامد. غلامحسین برای پیدا کردن آنها باید یک معلم خوب پیدا میکرد. بنابراین با کمک پدر و مادر تصمیم گرفت از اصفهان به قم برود تا درسش را ادامه بدهد. او توانست در قم معلمهای زیادی را پیدا کند و از آنها چیزهای خوبی یاد بگیرد. یکی از آن استادها، علامه طباطبایی بود. چون غلامحسین به فکر کردن خیلی علاقمند بود، همین باعث شد که علامه هم به او علاقمند بشود و از او خواست که در کلاسهای خانگیاش شرکت کند. غلامحسین بعد از یاد گرفتن در حوزه به دانشگاه رفت و حالا که دانشمند شده بود چیزهای زیادی میدانست و شروع کرد به کتاب نوشتن و شب و روز به مطالعه میپرداخت. دانشمندهای زیادی از او کتاب میگرفتند. او جایزه هم گرفت و حالا استاد دینانی سالهاست که یک معلم دوستداشتنی است و شاگردهای زیادی را تربیت کرده که بعضی از آنها دانشمندهای خوبی شدهاند.